مقدمه طرح موضوع جنگ نامتقارن در ادبيات كنوني دفاعي و تحليلهاي راهبردي امنيت دفاعي و ملي كشورها نشانه اهميت موضوع است. تعريف جنگ نامتقارن، ويژگيهاي آن، بررسي عامل رواني در دفاع نامتقارن و ذكر نقاط قوت امريكا در عراق و در نهايت تعامل دفاع نامتقارن با الگوي نبرد علوي و عاشورايي و تحليل مؤلفههاي اين ارتباط از مباحث اين مقاله است. در شرايط كنوني كه تهديدات دشمن عليه كشور تغيير رويه داده و شدت گرفته است، ارائه الگويي براي دكترين دفاع نامتقارن فرهنگي و عمليات رواني و ويژگيهاي آن، موضوعي است كه كارشناسان سياسي ـ نظامي را به بحث و بررسي فرا ميخواند. در اين مقاله به اختصار به اين موضوع پرداختهايم.
مفهوم جنگ نامتقارن هرچند مفهوم جنگ نامتقارن به تازگي در ادبيات نظامي راهبردي دنيا خصوصاً غرب و امريكا وارد شده است ولي مطالعه كتابهاي تاريخ جنگها نشان ميدهد مفهوم جنگ نامتقارن ريشه در ادبيات كهن دفاعي دارد. مروري بر انديشههاي سن تزو در كتاب هنر جنگ و يا گفتههاي ماكياول در كتاب خطابهها اين ريشهها را به خوبي نشان ميدهد. واژه نامتقارن معمولاً با واژههايي همچون عدم تقارن، نامتعارف و يا نامتناسب مترادف و هممعني ميباشد. عدم تقارن: وقتي دو اردوگاه جنگي از لحاظ منابع انساني و منابع مادي كاملاً يا نسبتاً معادله برابري ندارند به گونهاي كه در يك طرف عنصر قوي و در طرف ديگر عنصر ضعيف قرار دارد، مفهوم عدم تقارن شكل ميگيرد. اما موضوع نامتقارن و عدم تقارن با يكديگر قابل جمع نيستند. نامتعارف: هرچند امروزه واژه نامتعارف در مقوله سلاحهاي نامتعارف، مفهوم سلاحهاي استراتژيك را يافته است ولي واژه نامتعارف، مفهوم معمول و عادي نبودن را به ذهن تداعي ميكند. نامتناسب: شايد نزديكترين واژه به مفهوم نامتقارن باشد كه به معناي فقدان تناسب معمول نظامي بين دو جبهه نبرد است. نامتناسب در منابع انساني بين دو جبهه يا در منابع مادي دو طرف درگير است ولي برداشت معمول در نامتناسب، نامناسب بودن را نيز به همراه دارد كه با واژه نامتقارن سنخيتي ندارد. پديده نامتقارن در بسياري از پديدههاي علمي جهان نيز مشاهده ميشود حتي در تئوريهاي تشكيل جهان از ديدگاه فلسفه علم فيزيك ذرات، تئوريهاي ميدان و حلقه و يا در مباحث تئوريهاي مولكولي ساختار مواد و نظريه كوانتوم نيز پديده نامتقارن مطرح است. اسپين الكترونها در مكانيك كوانتوم هايز بزگي نيز نوعي پديده نامتقارن را در دنياي هسته اتم به نمايش ميگذارد. در مفاهيم اسلامي و در تاريخ جنگهاي صدر اسلام نيز به نوعي مفهوم جنگ نامتقارن ديده ميشود. آيه مباركه قرآن كريم «كم من فئه قليله، غلبت فئه كثيره باذن الله» شايد بياني از اين مفهوم باشد. نص صريح قرآن كريم در آيات جنگ بدر، غلبه يك نفر از شما بر 10 نفر و بعد پيروزي يك نفر به 3 نفر از دشمن، نيز از همين مبحث است. در زماني كه دشمنان پيامبر با همه امكانات و تجهيزات رزمي زمان خود به مقابله با اسلام پرداختند، ياران رسولالله(ص) با تجهيزات اندك ولي روحيه و انگيزه سرشار از ايمان به خدا و يقين به آخرت و روحيه شهادتطلبي توانستند اسلام را تا دروازههاي تمدن روم و ايران باستان هدايت كنند.
ويژگيهاي جنگ نامتقارن جنگ نامتقارن كه در يك طرف آن عنصري به ظاهر قوي و در طرف ديگر آن عنصر ضعيف قرار دارد ويژگيهايي دارد: 1ـ فقدان وجود تناسب معمول نظامي بين دو جبهه درگير؛ 2ـ تضاد منافع حياتي دو جبهه؛ 3ـ بيشترين بهرهبرداري از نقاط ضعف دشمن در جبهه قوي و به حداكثر رساندن برتريهاي خودي در جبهه ضعيف؛ 4ـ توجه ويژه به ابعاد رواني، عمومي و بسيج نيروها؛ و 5ـ دستيابي به اهداف راهبردي با استفاده از منابع كم و تأكيد به اصل كمترين هزينه در مقابل بيشترين بهره.
نمونههايي از جنگ نامتقارن بيروت ـ 1983 عمليات استشهادي عليه نظاميان امريكايي در بيروت نمونهاي از جنگ نامتقارن است كه طرف (به ظاهر ضعيف) با كمترين امكانات در حمله و تهاجم به طرف (به ظاهر قوي) با بيشترين توان نظامي، توانست با بهرهگيري از نقاط ضعف دشمن، ضربه سهمگيني وارد كند. تفنگداران گردان ساحلي امريكا آماج هدف قرار گرفتند و نتيجه استراتژيك آن خروج نيروهاي امريكايي از لبنان بود.
فلسطين اشغالي ارتش متجاوز رژيم اشغالگر قدس با همه تجهيزات و امكانات مدرن خود و با حمايتهاي اطلاعاتي ـ مالي امريكا به جنگ مردمي رفته است كه تنها سلاح آنها سنگ است. دختري شهادتطلب با عمليات استشهادي به جنگ تجهيزات و امكانات دشمن ميرود. نتيجه استراتژيك آن راهبرد، پيروزي و تداوم مقاومت ملت فلسطين است.
جنگ اول خليج فارس با توجه به توسعه ميدان جنگ هشتساله بين عراق و ايران از خشكي به ساحل و دريا و آماج هدف قرار گرفتن سكوهاي نفتي جمهوري اسلامي، جنگ نفتكشها، براي هدف قرار دادن توان اقتصادي عراق در خليجفارس آغاز شد در اثناي جنگ نفتكشها امريكا در حمايت از كشور عراق كشتيهاي نفتكش را تحت حمايت قرار داد و حتي در عبور از تنگه هرمز پرچم آنها را تعويض كرد. كشتي بريجتون با حضور 250 خبرنگار خارجي براي پشتيباني تبليغي و عمليات رواني نخستين كشتياي بود كه از تنگه هرمز عبور كرد. زماني كه كشتي امريكايي بريجتون منفجر شد در حقيقت قدرت نظامي امريكا در افكار عمومي جهان ضربه خورد.
جنگ ايران و عراق از جمله جنگهاي نامتقارن در دهههاي اخير جنگ ايران و عراق است كه دشمن با استفاده از حداكثر منابع مادي و مالي ابرقدرتها و استفاده فراوان از سلاحهاي نامتعارف و با توجه به نامتناسب بودن وضعيت نظامي ايران در مقابل عراق ـ كه تحقق كامل ويژگيهاي جنگ نامتقارن بود ـ به ايران حمله كرد اما رزمندگان ايران توانستند با استفاده از روحيه شهادتطلبي، دشمن را شكست دهند.
واشنگتن ـ حادثه 11 سپتامبر صرف نظر از تحليلهاي مختلف از چگونگي حادثه 11 سپتامبر و تبعات آن، عمليات هوايي در قلب امريكا با قدرت هوايي بالا كه از جنگ جهاني دوم تاكنون آماج هدف قرار نگرفته بود، جنگي نامتقارن بود كه مؤلفههاي غافلگيري، خلاقيت و حداكثر بهرهبرداري از نقاط ضعف كشور هدف را، در خود پنهان داشت.
تأثير قدرتمند عامل رواني در جنگ نامتقارن رويكردهاي نامتقارن ميتوانند با به كارگيري ماهرانه عامل رواني، تأثير قدرتمندي داشته باشند. اين رويكردها كه مستقيماً اراده دشمن را هدف قرار ميدهند، ميتوانند كمبود تجهيزات يا ديگر كاستيها را جبران كنند. هرچند ممكن است روش اين رويكردها تاكتيكي باشد، اما تأثير روانشناختي آن را بايد در سطح استراتژيك جستجو كرد. اين ويژگي يعني تمركز مداوم بر تأثير استراتژيك، مشخصه اصلي و متمايز جنگ نامتقارن است، جنگي كه با اتكا بر عنصر رواني، رويكردي مبتكرانه را به كار ميگيرد. با نگاه به دو تهاجم اخير منطقه يعني تجاوز امريكا به افغانستان و عراق و اشغال آن دو كشور، بهرهگيري از عامل رواني از طرف دشمن براي تحميل اراده و خواست خود به طرف مقابل به خوبي آشكار ميشود. مرحله اصلي اين دو جنگ، مرحله عمليات رواني آن بود كه مدتها قبل از حمله هوايي و زميني آغاز شده بود. براي طراحي دفاع نامتقارن فرهنگي در مقابله با تهديد امريكا بررسي و تجزيه و تحليل نقاط ضعف و قوت اين كشور در خصوص اين دو نبرد در شرايط كنوني ضروري به نظر ميرسد. هر چند به نظر اغلب كارشناسان، اين دو جنگ، جنگ تبليغاتي و عمليات رواني بود. در يك نگاه نقاط قوت امريكا در طراحي عمليات رواني عليه عراق را در چند محور ميتوان ارزيابي كرد: 1ـ برتري رسانهاي براي به دست آوردن حمايت افكار عمومي در داخل امريكا، سطح بينالمللي، منطقهاي و داخل عراق؛ 2ـ برتري اجراي برنامههاي فريب و نيرنگ؛ 3ـ همسوسازي جهاني و ايجاد ائتلاف بينالمللي عليه عراق؛ 4ـ بسيج افكار عمومي داخلي براي كسب حمايتهاي لازم مالي و منابع انساني؛ و 5ـ بهرهگيري از عمليات رواني گسترده در سطوح استراتژيك، عملياتي و تاكتيكي.
محورهاي عمده جنگ تبليغاتي امريكا عليه عراق امريكا براي تأمين اهداف خود در منطقه خليج فارس و تأمين منافع خود تحت عنوان حفظ و پاسداري از منافع ملي خود در جهان در قالب دكترينها و سياستهاي مردم فريب، محورهايي را به عنوان اجراي عمليات آفند رواني انتخاب كرد: 1ـ جنگ طلب معرفي كردن عراق در افكار عمومي جهان و منزوي ساختن رژيم عراق؛ 2ـ استفاده از ابزار رعايت نكردن حقوق بشر و فقدان دمكراسي در كشور هدف براي جلب افكار عمومي دنيا؛ 3ـ بزرگنمايي وجود سلاحهاي كشتار جمعي و هستهاي در عراق (كه هرگز پيدا نشد!)؛ 4ـ تبليغ حمايت از مردم عراق در مقابل رژيم بعث براي تشديد جدايي مردم از حكومت؛ 5ـ تبليغ گسترده مبني بر انهدام زيرساختهاي دفاعي عراق براي ايجاد روحيه يأس و نااميدي در نظاميان عراقي و تضعيف قدرت مقابله آنان؛ و 6ـ جداسازي فرماندهان ارشد ارتش بعث از صدام و اطرافيانش با تطميع و وعدههاي كلان مالي و رفاهي و خارج ساختن آنها از عراق در لحظات نخستين تهاجم.
جنگ نامتقارن به طور خلاصه ميتوان گفت پرهيز از قرينهسازي با نقاط قوت دشمن و حداكثر بهرهبرداري از نقاط ضعف دشمن از ويژگيهاي جنگ نامتقارن است. جنگ نامتقارن در زمان هجوم دشمن قوي به سوي طرف ضعيف مفهوم مييابد. طرف ضعيف با پرهيز از قرينهسازي با نقاط قوت دشمن، سعي ميكند از نقاط ضعف او بهره زيادي ببرد. طرف ضعيف با اجراي عمليات تأخيري، تشكيل هستههاي مقاومت و مقابله كوتاه اما پرحجم با گسترش در همه مناطق ميتواند طرف قوي را از دسترسي به اهداف خود با مشكل مواجه سازد يا به آن ضربات سختي وارد سازد. جنگ نامتقارن علاوه بر ابعاد نظامي، ابعاد رواني نيز دارد. در جنگ اخير امريكا و عراق، طرف قوي با استفاده از ابزار رسانهاي، اجراي عمليات رواني تهاجمي تمام عياري را بر عليه عراق طراحي كرد به گونهاي كه قبل از آغاز تهاجم نظامي، جنگ پايان يافته بود. پس براي حفاظت و جلوگيري از سقوط رواني بايد تدابيري انديشيد. مهمترين عامل در جنگ نامتقارن، انسان است. در اين جنگ انسان عنصر تعيينكننده است كه مسئوليت حمله كردن و اجراي عمليات به عهده اوست. بنابراين عامل اصلي در دفاع نامتقارن نيروي انساني است كه؛ 1ـ ايمان كامل به اهداف و آرمانهاي خود و اعتقادات قوي دارد. 2ـ تجهيزات مناسب، سبك و قابل حمل دارد. 3ـ اختيار و تصميمگيري در كوچكترين واحد درگير به عهده اوست. 4ـ با اصول جنگ چريكي و پارتيزاني آشنايي كامل دارد. 5ـ در مقابل مشكلات لجستيكي نسبتاً مقاوم و قادر به ادامه حيات است. 6ـ براي تداوم مقاومت و ايستادگي پشتوانه مردمي دارد. در كنار عوامل فيزيكي دفاع نامتقارن، عامل روحيه و عامل قدرتمند رواني غيرفيزيكي اهميت دوچندان دارد. دشمن يا طرف قوي نيز در هجوم خود براي قطع پشتوانه مردمي و تضعيف روحيه نيروي مدافع، به عمليات رواني، تبليغ گسترده، طولاني و عميق اقدام ميكند. اين عمليات با استفاده از ابزار قدرتمند رسانهها و قبضه افكار عمومي، تخريب وحدت ملي، تضعيف روحيه مقاومت، القاي نااميدي و تشديد فشارها و مشكلات براي رسيدن به اهداف خود را سبب ميشود.
تعامل الگوي نبرد علوي يا نبرد عاشورايي با جنگ يا دفاع نامتقارن الگوي نبرد علوي با ويژگيهاي دفاع براساس آرمانهاي والاي ديني و ملي و آمادگي رواني تا سرحد شهادت وجود ظرفيت رواني براي تحمل سختيها تعريف شده است ولي آيا ميتوان بين الگوي نبرد علوي و جنگ نامتقارن ارتباطي پيدا كرد، مؤلفههاي اين ارتباط كدام است؟ در زير به پارهاي از ويژگيهاي مشترك اشاره ميشود. 1ـ به حداكثر رساندن برتريهاي خودي و حداكثر بهرهبرداري از نقاط ضعف دشمن. 2ـ دستيابي به اهداف راهبردي و تأكيد بر اصل كمترين هزينه در مقابل بيشترين بازده. 3ـ توجه ويژه به ابعاد عمليات رواني و عوامل برتريساز غيرفيزيكي در نبرد.
ويژگيهاي متفاوت جنگ نامتقارن و نبرد علوي 1ـ در مفهوم جنگ نامتقارن پرهيز از قرينهسازي با نقاط قوت دشمن و حداكثر بهرهبرداري از نقاط ضعف آن نهفته است ولي در مفهوم نبرد علوي علاوه بر آن، ظرفيت عمل در بدترين شرايط و تكليفگرايي به جاي نتيجهگرايي نيز پنهان است. 2ـ مقوله جنگ نامتقارن مبحثي عمومي است كه ممكن است ايدئولوژي و آرمانگرايي در نوع عمل آن باشد يا نباشد ولي در مفهوم نبرد علوي يا نبرد عاشورايي مبناي كارزار و اساس آن بر ايدئولوژي و فرهنگ شيعي بنيان نهاده شده است. 3ـ در جنگ نامتقارن ممكن است اصل عمل، شيوه اتخاذ شده و يا نتايج آن را فرهنگ اسلامي تأييد نكند ولي نبرد علوي چون برخاسته از تفكر اسلامي است كمتر دچار انحراف و يا محل ترديد است. 4ـ تفاوت اساسي ديگر بين دفاع نامتقارن و نبرد علوي يا عاشورايي، مفهوم نتيجهگرايي است. در بخشهاي قبلي گفته شد يكي از ويژگيهاي جنگ نامتقارن تأثير و نتيجه استراتژيك آن است، در نبرد علوي يا عاشورايي براي رزمنده ميدان دفاع نيز، پيروزي در مقابل دشمن مهم است ولي عمل به تكليف مهمتر است. ممكن است به ظاهر پيروزي در كار نباشد ولي عمل به تكليف و يا شهادت در راه خدا مكمل اين نبرد است و در نهايت پيروزي واقعي را ترسيم ميكند. فلسفه شهادتطلبي رزمنده مسلمان و يا عمليات استشهادي از چنين تفكري نشئت ميگيرد. 5ـ در جنگ يا دفاع نامتقارن رسيدن به هدف ممكن است از تمامي راههاي در دسترس اجرا شدني باشد ولي در نبرد علوي يا عاشورايي برخي شيوههاي غيرانساني حتي در مقابل دشمن قوي نيز راهي ندارد. به نظر ميرسد الگوي نبرد علوي يا نبرد عاشورايي، فصل مشروع جنگ يا دفاع نامتقارن را پوشش ميدهد و نسخه تكميلي آن براي فرهنگ اسلامي است.
دفاع فرهنگي و پدافند عمليات رواني يكي از اركان جنگ نامتقارن توجه ويژه به موضوع عمليات رواني در افكار عمومي و بسيج مردمي در محيطهاي داخلي و بيروني است. از آنجايي كه دشمن در تداوم راهبرد خود در قالب طرح خاورميانه بزرگ، اهداف سلطه خود را همچنان دنبال ميكند و هم اكنون در مرزهاي غربي و شرقي كشور، حضور پيدا كرده است، تشديد جنگ رواني و عمليات رواني خود را از مدتها قبل با سه محور ذيل آغاز كرده است: الف. جلوگيري از دستيابي ايران به دانش صلحآميز هستهاي؛ ب. دمكراسي و آزادي ج. سلاحهاي كشتار جمعي. پدافند عمليات رواني و دفاع فرهنگي در مقابله با اين تهاجم يكي از اركان جنگ نامتقارن است كه ميتواند اين ابعاد و ويژگيها را داشته باشد: 1ـ آمادهسازي رواني و آرماني منابع انساني كه با بينش، بصيرت و آگاهي حيلههاي دشمن را خنثي كند. 2ـ ساماندهي زيرساختهاي مناسب فرهنگي و عمليات رواني در ابعاد منابع انساني و منابع مادي براي مقابله با تهديد. 3ـ فضاسازي عمومي در سطح جامعه و افكار بينالمللي براي حفظ پشتوانههاي مردمي. 4ـ پيگيري عمليات رواني دشمن و اجراي عمليات پدافند و پيشگيري از تأثير آن بر روي مخاطب. 5ـ اجراي عمليات آفند رواني بر ضد دشمن در سطوح مختلف. پدافند فرهنگي نامتقارن با توجه به اصول پنجگانه ذكرشده نيازمند تعيين وظايف و حوزه مسئوليتها در سطوح مختلف است.
سطح راهبردي در اين سطح دفاع فرهنگي نامتقارن وظيفه سياستگذاري، هدايت، هماهنگي، پشتيباني و نظارت كلان را بر عهده دارد. وظايف سازمانها و ارگانهاي ذيربط و چگونگي تعامل آنها در اين سطح تعريف ميشود. سطح راهبردي سه مؤلفه دارد. الف. سطح راهبردي ملي (كشوري) ب. سطح راهبردي در مراتب كلان نيروهاي مسلح ج. سطح راهبردي در داخل نيروهاي مسلح
سطح عملياتي دفاع فرهنگي و عمليات رواني در سطح عملياتي، سياستها و برنامههاي مشخص شده در سطح راهبردي را با توجه به وضعيت مأموريت و منطقه درگيري و بحران محقق ميسازد. سطح عملياتي نيز دو مؤلفه دارد. الف. سطح عملياتي كلان هر يك از سازمانهاي نيروهاي مسلح ب. سطح عملياتي نيرويي در هر يك از سازمانها
سطح تاكتيك در اين سطح عمدتاً يگانهاي صف، مانند لشكرها و مناطق و نواحي بسيج اجراي مأموريت را به عهده دارند. سطح تاكتيك محور اصلي مأموريت و درگيري (فيزيكي و غيرفيزيكي) در دفاع نامتقارن است و نيازمند سرمايهگذاري و دقت بيشتري است. البته در اين سطح برخي اقدامات متمركز نيز قابل پيشبيني است مانند تشكيل يگان واكنش سريع فرهنگي كه به صورت متمركز وارد عمل ميشود. اين سطح نيازمند آموزش و تجهيزات مناسب خود است.
سطح تكنيك اين سطح معمولاً براي كوچكترين واحدهاي درگير تعريف ميشود و بيشتر به روحيه و روان رزمندگان و اجراي اقدامات دفاعي محدود و ميداني توجه ميشود.
خلاصه و نتيجهگيري تحليل نهايي موضوعات اشاره شده در اين مقاله، اين نتايج را به دست ميدهد: 1ـ جنگ نامتقارن جنگي نوظهور نيست، در متون كهن نمونههاي فراواني از اين نوع جنگ را ميتوان مشاهده كرد. 2ـ هرچند جنگ نامتقارن با عدم تقارن از جنبه منابع انساني و منابع مادي برابر است ولي موضوع نامتقارن با عدمتقارن قابل جمع نيست. 3ـ ويژگيهاي جنگ نامتقارن بر فقدان تناسب معمول نظامي بين دو جبهه و وجود تضاد منافع حياتي بين آنها و به حداكثر رساندن برتريهاي خودي در جبهه ضعيف تأكيد دارد. 4ـ نمونههاي فراواني از جنگ نامتقارن را در دهه اخير ميتوان يافت. 5ـ عامل رواني از طريق بهكارگيري ماهرانه آن ميتواند تأثير بهسزايي در شكست اراده دشمن در صحنه نبرد داشته باشد و تأثير رويكردي تاكتيكي آن، پيامدهاي استراتژيك در پي خواهد داشت. 6ـ محورهاي عمده عمليات رواني امريكا عليه عراق بر پايه انشقاق بين مردم و مسئولان عراق استوار بود. 7ـ با استفاده از الگوي نبرد علوي و تكليفمداري ميتوان از نقاط ضعف دشمن بهره بيشتري برد. 8ـ در الگوي نبرد علوي بايد اصول اخلاقي اين نبرد عليه دشمن رعايت گردد.
|